26 فرهنگ

flat

/flat/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تخت، اپارتمان، جلگه، دشت، قسمتی از یک عمارت، مسطح، صاف، هموار، پهن، یک دست، خنک، بی مزه، قسمت پهن، بدون پاشنه، بی تنوع