26 فرهنگ

finishes

/ˈfiniSH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اتمام، پایان، خاتمه، پرداخت، ختم، فرجام، پرداخت رنگ وروغن، دست کاری تکمیلی، پرداخت کار، خاتمه دادن، پایان یافتن، تمام کردن، منتهی شدن به، منجر شدن، سپری شدن، بپایان رسانیدن، رنگ وروغن زدن، تمام شدن، موقوف کردن، سپری کردن، بانتها رسیدن، ختم کردن