26 فرهنگ

figure

/ˈfigyər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شکل، رقم، عدد، پیکر، صورت، شخص، نقش، طرح، فرم، ظاهر، تصویر کردن، کشیدن، مجسم کردن، حساب کردن، شمردن