26 فرهنگ

failing

/ˈfāliNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن