26 فرهنگ

establishes

/iˈstabliSH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ایجاد می کند، برقرار کردن، ساختن، دایر کردن، تاسیس کردن، مقرر داشتن، بناء نهادن، تصدیق کردن، معین کردن، فراهم کردن، بر پا کردن، تصفیه کردن، کسی را به مقامی گماردن، شهرت یا مقامی کسب کردن