26 فرهنگ

ترجمه مقاله

espy

/iˈspī/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اپیپی، جاسوس بودن، جاسوسی کردن، بازرسی کردن، تشخیص دادن، دیده بانی کردن