26 فرهنگ

envoys

/ˈenˌvoi,ˈänˌvoi/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سفیران، نماینده، فرستاده، مامور، ایلچی، مامور سیاسی، سخن اخر، شعر ختامی