26 فرهنگ

due

/d(y)o͞o/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ناشی از، بدهی، حق، ذمه، موعد پرداخت، پرداختنی، حقوق، مقتضی، قابل پرداخت، سر رسد