26 فرهنگ

drill

/dril/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مته، تمرین، مشق، مشق نظامی، تمرین کردن، مته زدن، تعلیم دادن، تمرین دادن، مشق دادن، ممارست کردن