26 فرهنگ

disconcert

/ˌdiskənˈsərt/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

محکوم کردن، عدم هم اهنگی داشتن، دست پاچه کردن، مبهوت کردن، سراسیمه کردن، مشوش کردن