26 فرهنگ

derogating

/ˈderəˌgāt/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معافیت، عمل موهن انجام دادن، باطل کردن، فسخ کردن، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، خفت دادن