26 فرهنگ

deposit

/diˈpäzit/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سپرده، ته نشین، ته نشست، بیعانه، پول، گرو، گذاشتن، سپردن، ذخیره سپردن، تهنشین کردن، کنار گذاشتن، به حساب بانک گذاشتن