26 فرهنگ

decentralise

/dēˈsentrəˌlīz/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تمرکززدایی، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن