25 فرهنگ

credit

/ˈkredit/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، اب رو، اعتقاد کردن، نسبت دادن، در ستون بستانکار وارد کردن