26 فرهنگ

concord

/ˈkäNGˌkôrd,ˈkän-/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موافق، توافق، مطابقت، مقاوله نامه، موافقت، پیمان، یکجوری، قرار، سر یکی کردن