26 فرهنگ

common

/ˈkämən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مشترک، متداول، عام، معمولی، عمومی، عادی، مرسوم، عرفی، اشتراکی، عوام، متعارفی، مشاع، عوامانه، پیش پا افتاده، روستایی