26 فرهنگ

ترجمه مقاله

commission

/kəˈmiSHən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کمیسیون، هیئت، حق کمیسیون، ماموریت، حق العمل، حکم، انجام، فرمان، تصدی، گماشتن، ماموریت دادن