26 فرهنگ

coincided

/ˈkōənˌsīd,ˌkōənˈsīd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

همزمان شد، مصادف شدن، همزمان بودن، باهم رویدادن، منطبق شدن، در یک زمان اتفاق افتادن