charge/CHärj/دیکشنری انگلیسی به فارسیشارژ، اتهام، بار، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، حمله، مسئوليت، تصدی، مطالبه هزینه، وزن، عهده داری، گماشتن، زیربار کشیدن، متهم ساختن، پرکردن