26 فرهنگ

bubbled

/ˈbəbəl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حباب، جوشیدن، گفتن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، جوشاندن، بیان کردن، فوران کردن