bubble/ˈbəbəl/دیکشنری انگلیسی به فارسیحباب، ابسوار، اندیشه پوچ، جوشیدن، گفتن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، جوشاندن، بیان کردن، فوران کردن