26 فرهنگ

bows

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لگد زدن، تعظیم، کمان، قوس، سجود، سرتکان دادن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، خمیدن، سجود کردن