26 فرهنگ

bow

/bou,bō/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تعظیم، کمان، قوس، سجود، سرتکان دادن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، خمیدن، سجود کردن