26 فرهنگ

blenching

/blenCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بلنچینگ، رنگ خود را باختن، برگشتن، تاخیر کردن، سفید شدن، بر گرداندن، جمع شدن و عقب نشینی کردن