26 فرهنگ

bided

/bīd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

احتیاط، در جایی باقی ماندن، در انتظار ماندن، بکاری ادامه دادن، تحمل کردن، بخود هموار کردن، سکون کردن