25 فرهنگ

berry

/ˈberē/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

توت، حبه، دانه، سته، حب، تخم ماهی، میوه توتی، کوبیدن، دانهای شدن، توت جمع کردن، توت دادن، بشکل توت شدن