26 فرهنگ

bandy

/ˈbandē/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گیم پلی، چوگان سر کج، چوگان بازی، رد و بدل کردن، بحی کردن، اینسو و انسو پرت کردن، چنبری، کچ، خط خط، مخطط یا راهراه