back
/bak/دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازگشت، عقب، پشت، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان، جبران، مدد، سوار شدن، پشتی کردن، طرفداری کردن، پشتانداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی قرار گرفتن، به عقب، از عقب، در عقب، دور از، پس، عقبی، بدهی پس افتاده، گذشته