26 فرهنگ

attends

/əˈtend/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شرکت می کند، حضور داشتن، رسیدگی کردن، توجه کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، همراه بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، انتظار داشتن، پرستاری کردن