26 فرهنگ

apply

/əˈplī/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

درخواست دادن، بکار بردن، اعمال کردن، بکار بستن، درخواست کردن، اجرا کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، متصل کردن، بهم بستن، شامل شدن، قابل اجرا بودن