26 فرهنگ

ترجمه مقاله

annoy

/əˈnoi/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آزار دهنده، تحریک کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، ازردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، خشمگین کردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن