26 فرهنگ

affecting

/əˈfektiNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موثر بر، اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به