26 فرهنگ

adventure

/adˈvenCHər,əd-/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماجرا، حادثه، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن