26 فرهنگ

administration

/ədˌminəˈstrāSHən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مدیریت، حکومت، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری، تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها