acutest/əˈkyo͞ot/دیکشنری انگلیسی به فارسیacutest، حاد، تند، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، نوک تیز، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید ، تیز