action/ˈakSHən/دیکشنری انگلیسی به فارسیعمل، اقدام، کنش، بازی، حرکت، رفتار، فعل، نبرد، جنبش، کار، کردار، تاثیر، تعقیب، اشاره، گزارش، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان، جدیت