26 فرهنگ

accord

/əˈkôrd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، اصلاح کردن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بینالمللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی، وفق دادن، تصفیه کردن، قبول کردن، جور درامدن، جور کردن، موافقت کردن