26 فرهنگ

accommodating

/əˈkäməˌdātiNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پذیرش، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن