26 فرهنگ

ترجمه مقاله

absconded

/abˈskänd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فرار کرد، فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن