یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میاد سدراتی ورجلانی ، مکنی به ابویعقوب . دانشمند وفقیه و از فرقه ٔ اباضیه ٔ خوارج و از مردم ورجلان مغرب بود. در جوانی به اندلس رفت و در قرطبه سکنی گزید.از آثار اوست : العدل و الانصاف (در 3 جلد) در اصول فقه . الدلیل و البرهان (در 3 جلد) در عقاید اباضیه . مرج البحرین ، در منطق و هندسه و حساب . او شعر نیز می گفت و به سال 570 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).