گوسفند
لغتنامه دهخدا
گوسفند. [ ف َ ] (اِ) گوسپند :
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان .
فربه کرده تو کون ایا بد سازه
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه .
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
وآمد از سوی کلاته دل نژند.
کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن .
بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند؟
چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست .
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
خسرو عادل که در ایام او با گوسفند
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی .
- امثال :
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند . (قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی (طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. (بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. (امثال و حکم ج 3 ص 1480). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته . (امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480).
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان .
فربه کرده تو کون ایا بد سازه
چون دنبه ی ْگوسفند در شب غازه .
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
وآمد از سوی کلاته دل نژند.
کی عجب گر با تو آید چون مسیح اندر حدیث
گوسفند کشته از معلاق و مرغ از باب زن .
بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند؟
چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست .
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرندو دو قربان مهیا بینند.
خسرو عادل که در ایام او با گوسفند
گرگ ظالم پیشه را مهر شبان آمد پدید.
فدای جان تو گر من تلف شدم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی .
- امثال :
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی چراند ؛ با هیچ کس دوستی به پایان نبرد. (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند به فکر جان است ، قصاب به فکر دنبه . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند را برای کشتن فربه کنند . (قرةالعیون ،از امثال و حکم ج 3 ص 1330).
برای عید بود گوسفند قربانی . سعدی (طیبات ).
گوسفند را به گرگ سپردن . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند کشته از پوست باز کردن دردش نیاید . (امثال و حکم ج 3 ص 1330).
گوسفند ازبرای قربانی است ؛ یعنی آنکه دلاور و مردانه است در کار خداوند نعمت خود را قربان می سازد و جان خود را دریغ نمی دارد چنانکه ایجاد گوسفند برای قربانی است ، به خلاف گرگ و سگ که اینکاره نیستند. (بهار عجم و آنندراج ).
مثل گوسفند یکی که از آب جست همه می جهند . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
مثل گوسفندان که چون یکی به جوی گذرد دیگران نیز بر پی او گذر کنند. (امثال و حکم ج 3 ص 1480). و رجوع به گوسپند شود.
- مثل گوسفند ؛ احمق . (امثال و حکم ج 3 ص 1480).
- مثل گوسفند سربریده ؛ چشمی گسیخته . (امثال و حکم و دهخدا ج 3 ص 1480).