گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه . [ گ َ وُ گ َ / گ ِ ] (مغولی ، اِ) به مغولی کوس و طبل باشد. و آن را گورگا نیز گویند. (از آنندراج ) :
سپه کار پیکار برساختند
گورگه زده سورن انداختند.
رجوع به گورگا شود.
سپه کار پیکار برساختند
گورگه زده سورن انداختند.
رجوع به گورگا شود.