گنبد گردنده
لغتنامه دهخدا
گنبد گردنده . [ گُم ْ ب َ دِ گ َ دَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است :
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
اندرین گنبد گردنده پس یکدگر است .
ای گنبد گردنده ٔ بی روزن خضرا
با قامت فرتوتی و با قوت برنا.
گنبدگردنده خانه ای است سپنجی
مهر چه بندی بر این سپنجی خانه .
ازین گردنده گنبدهای پرنور
بجز گردش چه شاید دیدن از دور.
گنبدگردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حق شناس .
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
اندرین گنبد گردنده پس یکدگر است .
ای گنبد گردنده ٔ بی روزن خضرا
با قامت فرتوتی و با قوت برنا.
گنبدگردنده خانه ای است سپنجی
مهر چه بندی بر این سپنجی خانه .
ازین گردنده گنبدهای پرنور
بجز گردش چه شاید دیدن از دور.
گنبدگردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حق شناس .