گشاده رو
لغتنامه دهخدا
گشاده رو. [ گ ُ دَ / دِ ] ص مرکب ) روباز مقابل روبسته . چهره ٔ روپوش نگرفته . بی حجاب :
خوبرویان گشاده رو باشند
تو که روبسته ای مگر زشتی ؟
اما در خلوت با خاصان گشاده رو و خوشخو آمیزگار اولیتر. (گلستان ). || خوشگل . مقبول . زیبا :
زآن روی که بس گشاده روی است
مویم چو زبان ، زبان چو موی است .
خوبرویان گشاده رو باشند
تو که روبسته ای مگر زشتی ؟
اما در خلوت با خاصان گشاده رو و خوشخو آمیزگار اولیتر. (گلستان ). || خوشگل . مقبول . زیبا :
زآن روی که بس گشاده روی است
مویم چو زبان ، زبان چو موی است .