گستراندن
لغتنامه دهخدا
گستراندن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) پهن کردن :
کجا برفشانند مشک و عبیر
همان گسترانند خز و حریر.
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. (گلستان ).
کجا برفشانند مشک و عبیر
همان گسترانند خز و حریر.
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. (گلستان ).