گریزش
لغتنامه دهخدا
گریزش . [ گ ُ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر گریختن : 
کزین لشکر امروز جنگی منم
به گاه گریزش درنگی منم .
 
که جستی سلامت ز کام نهنگ
بگاه گریزش نکردی درنگ .
 
رجوع به گریختن شود.
کزین لشکر امروز جنگی منم
به گاه گریزش درنگی منم .
که جستی سلامت ز کام نهنگ
بگاه گریزش نکردی درنگ .
رجوع به گریختن شود.