گره گشایی کردن
لغتنامه دهخدا
گره گشایی کردن . [ گ ِ رِه ْ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گره باز کردن . مجازاً مشکلی را آسان کردن :
بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
به ناخنی که توانی گره گشایی کرد.
بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
به ناخنی که توانی گره گشایی کرد.