گردباده
لغتنامه دهخدا
گردباده . [ گ ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) گردباد و آن بادی باشد که خاک را بشکل مناری بر آسمان برد. (برهان ) :
کسی باید آنگه که تو باد خوردی
که آرد سوی مرز تو گردباده .
تدبیر کارسازت بی دست برد حیلت
اندر غبار شبهت مانند گردباده .
کسی باید آنگه که تو باد خوردی
که آرد سوی مرز تو گردباده .
تدبیر کارسازت بی دست برد حیلت
اندر غبار شبهت مانند گردباده .