گرد خوردن
لغتنامه دهخدا
گرد خوردن . [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گردآلود شدن . (آنندراج ) :
میخورد گرد عبث محمل لیلی در دشت
نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را.
آزادگان بجای رسیدند و ما همان
زآن رهروان که گرد پس کاروان خورند.
میخورد گرد عبث محمل لیلی در دشت
نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را.
آزادگان بجای رسیدند و ما همان
زآن رهروان که گرد پس کاروان خورند.