گاو زر
لغتنامه دهخدا
گاو زر. [ وِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صراحی و ظرفی است که از طلا به هیأت گاو ساخته باشند. (برهان ). ظرفی که بصورت گاو از زر سازند و در آن شراب نوشند. (آنندراج ) :
شرط صبوحی بود گاو زر و خون رز
خون سیاوش بریز گاو فریدون بیار.
در کف آهوان بزم آب رز است و گاو زر
آتش موسی است آن در بر گاو سامری .
|| (اِخ ) گاوی که سامری زرگر که یکی از اقربای موسی علیه السلام بود از زرهای غنائم فرعونیان ساخته بود و خاک سم اسب جبرئیل که آن را در روز غرق شدن فرعون به دست آورده بود در دهانش دمیده آن گاو مانند گاوان دیگربانگ میکرد چه خاصیت خاک سم اسب جبرئیل که براق باشد آن بود که مرده را زنده میکرد و بدان سبب نه ونیم سبط بنی اسرائیل یعنی نه ونیم قبیله از بنی اسرائیل گوساله پرست شدند و او را گاو زرین هم میگویند. (برهان ). گاو سامری :
با گاو زری که سامری ساخت
گوساله شمار زرگران را.
شرط صبوحی بود گاو زر و خون رز
خون سیاوش بریز گاو فریدون بیار.
در کف آهوان بزم آب رز است و گاو زر
آتش موسی است آن در بر گاو سامری .
|| (اِخ ) گاوی که سامری زرگر که یکی از اقربای موسی علیه السلام بود از زرهای غنائم فرعونیان ساخته بود و خاک سم اسب جبرئیل که آن را در روز غرق شدن فرعون به دست آورده بود در دهانش دمیده آن گاو مانند گاوان دیگربانگ میکرد چه خاصیت خاک سم اسب جبرئیل که براق باشد آن بود که مرده را زنده میکرد و بدان سبب نه ونیم سبط بنی اسرائیل یعنی نه ونیم قبیله از بنی اسرائیل گوساله پرست شدند و او را گاو زرین هم میگویند. (برهان ). گاو سامری :
با گاو زری که سامری ساخت
گوساله شمار زرگران را.